Web Analytics Made Easy - Statcounter

دو بار استیضاح ناکام را از سر گذرانید؛ تلاش کرد تا از انتقال مسالمت‌آمیز قدرت پس از شکست در انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۰ جلوگیری کند. اکنون با چندین پرونده جنایی با چند ۱۰ اتهام روبه‌روست، ولی با این حال دونالد ترامپ می‌خواهد و همچنان می‌تواند به کاخ سفید بازگردد. در نظرسنجی‌های ملی با نزدیک به ۵۰ درصد، از رقبای جمهوری‌خواهش جلوتر است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

جیمز اولیفانت در رویترز این شرایط را «بازگشتی قابل توجه برای رئیس‌جمهوری یک‌دوره‌ای که سه سال پیش مغلوب و تحقیرشده به نظر می‌رسید» دانسته است. موافقان بازگشت ترامپ معتقدند که بازگشت او، بار دیگر «اول آمریکا» را در دستور کار خود قرار می‌دهد و این یعنی مخالفت با مهاجرت، توجه افراطی به سفیدپوستان. اما مخالفان او از بازگشت یک هیولای غیرقابل‌مهار سخن می‌گویند. زمانی که دونالد ترامپ از سال ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۱ رئیس‌جمهور آمریکا بود، سیاست خارجی آمریکا آشفته و خطرناک بود. اگر ترامپ در سال ۲۰۲۴ دوباره پیروز شود بی‌ثباتی را برمی‌گرداند و به تجارت و دیپلماسی جهانی آسیب می‌رساند و به‌طور بالقوه حتی یک جنگ را آغاز می‌کند. اما به اعتقاد مخالفان، وحشتناک‌ترین جنگی که ترامپ در حال برنامه‌ریزی است، حمله او به آمریکا است؛ به قانون اساسی، علیه دموکراسی، به دولت. تنها دلیلی که ترامپ در دور دوم ممکن است به جنگ با کشوری دیگر نرسد این است که او بیش از حد بر نابودی کشور خود متمرکز است. 

بیش از آمریکایی‌ها، بازگشت ترامپ برای اروپا یک کابوس بزرگ است. متحدان آمریکا در اروپا در حال بحث درمورد چگونگی آماده شدن برای دور دوم ریاست‌جمهوری احتمالی دونالد ترامپ در کاخ سفید پس از کسب رکورد پیروزی در انتخابات حزب جمهوری‌خواه آیووا هستند. نخستین نگرانی آن‌ها از بازگشت «مرد دیوانه» به کاخ سفید، ترک ناتو خواهد بود. ترامپ اخیرا در پاسخ به درخواست مجری فاکس‌نیوز، از تعهد به عضویت ایالات‌متحده در ناتو در دوره دوم ریاست‌جمهوری خودداری کرد.

از نظر رهبران اروپایی درصورت انتخاب مجدد ترامپ به تعهد به اتحاد اروپا پایان می‌دهد؛ نظم بین‌المللی را تغییر می‌دهد. تیری برتون، کمیسر اروپایی فرانسه در نشستی در مجمع جهانی اقتصاد در داووس گفته که ترامپ در سال ۲۰۲۰ به اورسولا فون در لاین، رئیس کمیسیون اروپا به‌طور خصوصی هشدار داده که اگر اروپا مورد حمله نظامی قرار گیرد، آمریکا به کمک آن نخواهد آمد: «شما باید درک کنید که اگر اروپا مورد حمله قرار گیرد، ما هرگز برای کمک و حمایت از شما نخواهیم آمد.» ترامپ همچنین گفته بود که «اتفاقا شما ۴۰۰ میلیارد دلار به من بدهکار هستید، زیرا شما آلمانی‌ها، آنچه را که برای دفاع باید می‌پرداختید، پرداخت نکردید.» امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه در یک کنفرانس خبری تلویزیونی درمورد احتمال بازگشت ترامپ در روز چهارشنبه، گفت اروپا باید آماده باشد. الکساندر دی کرو، نخست‌وزیر بلژیک نیز هشدار داد «ما باید با قرار دادن اروپا بر پایه‌های محکم‌تر، قوی‌تر، حاکمیت بیشتر و متکی به خود، آن را در آغوش بگیریم.»

در دوران ریاست‌جمهوری ترامپ، مقامات اروپا به این نتیجه رسیدند که باید خود را برای آینده‌ای آماده کند که در آن نمی‌توان به همان شکل سابق به ایالات‌متحده تکیه کرد. این تفکر زمانی مورد تاکید قرار گرفت که جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا بسیاری از سیاست‌های اول ترامپ را درمورد آمریکا به‌ویژه در مورد تجارت و چین حفظ کرد. در زمینه تجارت اروپا اقداماتی را برای کاهش وابستگی خود به کشور‌های واحد و تنوع بخشیدن به زنجیره‌های تامین خود انجام داده است، بنابراین اگر شریک تجاری ناگهان سیاست‌های خود را تغییر دهد، مانند ترامپ درمورد فولاد تا حدی برای آن آماده‌اند. نتیجه‌ای که برخی از دیپلمات‌ها به آن رسیده‌اند این است که بهترین راه برای برخورد با ترامپ درصورت پیروزی در انتخابات امسال حفظ خونسردی و دور نگه داشتن اروپا از ایالات‌متحده است. بر کسی پوشیده نیست که مقامات اروپایی ترجیح می‌دهند ترامپ به کاخ سفید برنگردد. کریستین لاگارد، رئیس بانک مرکزی اروپا گفته بازگشت ترامپ یک «تهدید» برای اروپا خواهد بود. میراث سمی اولین دوره ریاست‌جمهوری او ممکن است این باشد که روابط ترانس آتلانتیک دیگر هرگز مثل سابق نخواهد شد. 

 تحولات داخلی آمریکا

۱. ترامپ مخالفان سیاسی خود را به انتقام تهدید کرده است. مخالفان او برای جدی گرفتن این تهدید دلایل محکمی دارند. ترامپ هنگامی که در انتخابات شکست خورد، برای انتقام از صندوق رای، رقیب را به تقلب متهم کرده و طرفدارانش را در ۶ ژانویه ۲۰۲۰ به اشغال کنگره در حین برگزاری جلسه تایید نتیجه انتخابات سوق داد. پس از آنکه در اوایل تابستان ۲۰۲۰ ماموران اف‌بی‌آی به خانه ترامپ حمله کردند تا اسناد محرمانه را جمع‌آوری کنند، مدتی بعد خانه نانسی پلوسی، رئیس دموکرات مجلس نمایندگان مورد حمله واقع شد که به‌دنبال آن همسر وی به شدت دچار جراحت شد. 

۲. ترامپ تمایل خود را به دیکتاتوری نشان داده است. تحسین شی‌جینگ‌پینگ، رئیس‌جمهور چین و ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهور روسیه توسط ترامپ آن هم به‌دلیل شیوه مدیریت اقتدار‌گرایانه‌ای که دارند، در فضای داخلی آمریکا تمایل به دیکتاتوری تلقی می‌شود. ترامپ در جریان سرکوب شورش سال ۲۰۲۰ آمریکا نیز به‌دلیل تلاش جهت کشاندن ارتش به خیابان شماتت شد. وجود چنین سوابقی باعث نگرانی عده‌ای در‌خصوص دموکراسی آمریکایی شده است. 

۳. ترامپ خواهان اخراج مهاجران است و اخیرا اعلام کرده به‌گونه‌ای این اقدام را انجام خواهد داد که تبدیل به یک واقعه تاریخی شود. این ضدیت با ورود مهاجران، او را در تقابل با مهاجران تثبیت‌شده در آمریکا نیز خواهد کشاند. 

۴. ترامپ به‌شدت بر وفاداری تاکید دارد و تلاش می‌کند هرگونه صدای مخالف را در پیرامون خود خفه کند. بیم آن می‌رود که ترامپ رویه خود را در دولت احتمالی بعدی با شدت بیشتری در پیش گیرد و باعث وارد آمدن ضرباتی قوی به ساختار‌های دولتی شود. 

۵. در دهه‌های اخیر، ترامپ نخستین فردی است که پس از پایان دوران ریاست‌جمهوری‌اش همچنان خود را در سطح عالی سیاست و حزبش نگاه داشته است. از این رو برخی نسبت به تبدیل شدن حزب جمهوری‌خواه به یک فرقه پیرو ترامپ هشدار داده‌اند. در صورت تحکیم قدرت ترامپ و متحدانش در حزب، نظام دو حزبی آمریکا دچار مشکلات شدیدی می‌شود. 

 ترامپ و ایران
سیاست‌های ترامپ در خصوص ایران گاهی با برداشت‌های متفاوت در داخل کشور روبه‌رو شده که بخشی از آن‌ها نیاز به اصلاح دارد. در این بخش تلاش شده ضمن تشریح بخش‌های لازم در نگاه ترامپ به ایران، برداشت‌های اشتباه نیز اصلاح شوند. 

۱. مواضع ترامپ علیه جنگ‌هایی که روسای جمهور آمریکا به راه انداخته‌اند و سیاست او برای عدم ورود به جنگی دیگر به معنای رد تجاوزگری آمریکا نیست. او قصد راه‌اندازی جنگ فراگیر و یا اشغال یک کشور را ندارد، بیشتر به این دلیل که می‌داند کشورش توان آن را ندارد، همانند اقدامی که کشورش در ابتدای قرن بیست و یکم انجام داد، اما از حملات مقطعی و از راه دور حمایت می‌کند. بهترین حوزه‌ای که می‌توان رویکرد ترامپ را فهم کرد، سوریه است. او مخالف استقرار نیرو‌های آمریکایی در سوریه بود، اما خود بانی حملات سنگین هوایی و موشکی به این کشور شد. روی کارآمدن ترامپ می‌تواند به زد و خورد‌های مستقیم ایران و آمریکا منجر شود، اما همچنان آغاز یک جنگ فراگیر بعید است. 

۲. سیاست انزوا‌طلبی آمریکا در سیاست خارجی که به ترامپ نسبت داده می‌شود، به معنای رها کردن جهان و یا به عبارتی دقیق‌تر رها کردن دشمنان این کشور نیست. انزواطلبی آمریکا به معنای «یکجانبه‌گرایی» این کشور است. از این رو طرح خروج احتمالی آمریکا از ناتو نشانه‌ای از آرام گرفتن دستگاه نظامی این کشور نیست بلکه نشانه‌ای از تلاش واشنگتن برای آزادی عمل در اقدام تلقی خواهد شد. 

۳. ترامپ به دلیل بی‌صبری در مقابل مشکل کهنه ایران، سیاست فشار حداکثری را به کار گرفت تا به زعم خود ظرف مدت ۶ ماه نظام ایران را سرنگون کند. با این‌حال پایداری این نظام سیاسی، فشار متقابلی را به توقعات آمریکا وارد ساخت. شدت فشار و توقع ترامپ از سیاست فشار حداکثری به حدی بود که ناکامی آن یک شکست بزرگ تلقی می‌شد. به همین دلیل ترامپ برای عدم تحقق چنین شکستی، تلاش کرد از ابزار نظامی بیشتر استفاده کند. در کنار این روند، ترامپ به شکل شخصیتی نیز در دام بی‌صبری قرار داشت. او بار‌ها تکرار کرده در صورتی که برای دور دوم به ریاست جمهوری می‌رسید، ایران در مدت چند هفته با آمریکا به توافق دست می‌یافت. اینگونه سیاست‌ها و تلقی‌ها که سرتاسر محیط پیرامونی و فضای ذهنی شخص ترامپ را پر ساخته‌اند، بی‌صبری مضیقی را به دولت وی تحمیل می‌کنند که نتیجه آن برافروختگی و تند شدن در ارتباط با ایران و رشد تنش‌هاست. البته این بی‌صبری یک فضای کلی در تیم ترامپ است. ترامپ به دنبال حل و فصل سریع اوضاع به نفع آمریکاست تا مشکلات سیاست خارجی برایش فرسایشی نشود. نتیجه آن نیز در پیش گرفتن سیاست‌های پرتنش است. 
۴. نگاه کلی در آمریکا متمرکز بر آسیب به توان اقتصادی ایران است. دموکرات‌ها سیاست آسیب اقتصادی به ایران را با تحریم پیگیری می‌کنند، اما جمهوری‌خواهان علاوه بر پیگیری تحریم و گسترش آن به حوزه‌های مناقشه‌برانگیز تحریمی، نیم‌نگاهی به فیزیکی کردن این اقدامات هم دارند. تاکنون تهدید به حمله نظامی علیه مراکز اقتصادی ایران از سوی جمهوری‌خواهان و افراد نزدیک به ترامپ مانند سناتور لیندسی گراهام صورت گرفته است. آن‌ها قصد دارند فشار اقتصادی را در ترکیب با ابزار نظامی به کار گیرند. 

۵. ترامپ از سیاست خارجی برای نظم بخشیدن به امور داخلی استفاده می‌کند. این موضوع خود دارای لایه‌های مختلفی است. ضدیت با ایران برای همراه ساختن اوانجلیست‌ها، محافظه‌کاران و لابی‌های صهیونیستی است و در ترکیب با سیاست‌های ضد‌چینی و مخالفت با مهاجران، تلاشی برای ارتقای تعریف ملیت آمریکایی به حساب می‌آید. ضدیت با ایران همچنین یک چراغ بزرگ و روشن در غرب آسیا برای توجیه حضور نظامی و پرحجم آمریکا در این منطقه است. این توجیه برای بسیج عمومی لازم است؛ زیرا در غیر این صورت، مقامات واشنگتن نمی‌توانند به اندازه‌ای که لازم می‌دانند، منابع آمریکا را در غرب آسیا متمرکز کنند.
 
 ایران و ترامپ
در صورت بازگشت ترامپ به کاخ سفید، ایران با وضعیت تشدید‌شده‌ای مواجه می‌شود که اصلی‌ترین ویژگی آن برهم خوردن آرامش کشور است. این برهم خوردن آرامش در سطوح مختلف جامعه و ساختار‌های دولت به وجود خواهد آمد و باعث انحراف در اختصاص منابع می‌شود. 
۱. ایران پیش از ترور سردار سلیمانی ترامپ را برای مذاکره «لایق نمی‌دانست» و پس از آن این وضعیت تشدید شد. از سوی دیگر تیم ترامپ نیز دید خوبی به مذاکره با ایران ندارد. این فضا تنها می‌تواند در دو شکل جریان یابد؛ نادیده گرفتن متقابل و حرکت به سمت زد و خورد. اگر ایران و آمریکا در دوره احتمالی ترامپ در آینده به سمت نادیده گرفتن یکدیگر حرکت کنند، یعنی وضعیتی که در آن دو کشور با یکدیگر مشکل دارند، اما وارد فضای آسیب زدن مستقیم نمی‌شوند، امکان مدیریت شرایط وجود دارد. در غیر این‌صورت، دو کشور به سمت درگیری حرکت می‌کنند.

ایران برای آنکه روابطش به سمت شکل دوم حرکت نکند، باید هزینه‌های آزار خود توسط آمریکا را بالا ببرد. این اتفاق زمانی رخ می‌دهد که تهران ظرفیت وارد آوردن آسیب‌های عمیق متقابل به منافع واشنگتن و وجهه ترامپ را داشته باشد. 
۲. احتمال دوره‌ای از زد و خورد‌های نظامی با آمریکا در صورت روی کارآمدن ترامپ بالاست. با توجه به تجارت قبلی، این تقابل ابزار‌های خاص خود را می‌طلبد و نمی‌توان در این زمینه صرفا به شبکه بازدارندگی در منطقه متکی بود. ایران در درگیری‌های دوره ترامپ در قضیه توقیف نفتکش‌ها، ساقط کردن پهپاد گلوبال هاوک و حمله به دو پایگاه عین‌الاسد و الحریر، به طور مستقیم اقدام کرد. در آن دوره گروه‌های مقاومت اساسا فاقد توان انجام این عملیات‌ها در سطح بالا بودند. با این‌حال در دوره جدید وضعیت متفاوت شده است. مقاومت اسلامی عراق برای نخستین بار در جریان جنگ طوفان‌الاقصی از موشک‌های بالستیک تاکتیکی علیه آمریکا و موشک‌های کروز علیه رژیم‌صهیونیستی استفاده کرده است. در حمله اخیر مقاومت اسلامی عراق به پایگاه عین‌الاسد آمریکا که بزرگ‌ترین حمله پس از حمله ایران به این پایگاه توصیف شده است، مواضع واشنگتن را با موشک هدف قرار داد. به دنبال این حملات آمریکا مجبور شد از موشک پاتریوت استفاده کند که نشان می‌دهد حمله سنگین و با پرتابه‌های پیشرفته صورت گرفته است. ایران برای مواجهه با دولت احتمالی ترامپ باید آمادگی نظامی خود را به سرعت بالا ببرد، زیرا در آن دوره نیاز به اقدام مستقیم تهران بالاتر است. همچنین گروه‌های مقاومت باید به تسلیحات با‌کیفیت‌تری مسلح شوند. در صورت اقدام آمریکا علیه منافع اقتصادی ایران، تهران باید منافع اقتصادی واشنگتن را در منطقه مورد آسیب جدی قرار دهد. 

۳. بخشی از عوامل داخلی حاضر در اغتشاشات ۱۳۹۶، ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ با رای آوردن احتمالی ترامپ تلاش خواهند کرد از این اتفاق استفاده کرده، با ابراز خوشحالی نسبت به آن تحرکات خیابانی پرسروصدایی در داخل کشور داشته باشند. این اقدام آن‌ها دعوت ترامپ به پیگیری فشار بیشتر علیه ایران و برای افزایش طمع او خواهد بود. با توجه به آنکه لابی صهیونیسم و اتاق‌های فکر محافظه‌کاران به سرعت از این اتفاق برای تهییج ترامپ بهره می‌گیرد، ایران باید پیش از رسیدن به این نقطه، آرایشی مناسب بگیرد. جلوگیری از این رخداد امکان‌پذیر نیست، زیرا معارضان توانایی آوردن چند هزار نفر به خیابان و میلیونی جلوه دادن آن را دارند؛ همانگونه که حضور میلیونی انقلابیون را به چند هزار نفر در رسانه‌ها تقلیل می‌دهند. آنچه می‌تواند این تصویر را زایل سازد، استحکام نهاد‌های مبتنی بر مردم‌سالاری دینی در ایران است. تلاش برخی از گروه‌های سیاسی برای کاهش مشارکت مردم در انتخابات‌ها برای تثبیت سهم خود در مجلس و دولت می‌تواند تبعات ملی سنگینی به دنبال داشته باشد. دستگاه‌های مختلف کشور باید بدانند تقلیل فضای مردم‌سالاری کشور به بخش «محافظه‌کار» می‌تواند به صورت توامان فضا و مشروعیت آشوبگری در داخل ایران را به دست دشمن بدهد. 

بخش محافظه‌کار جامعه ایران نباید با بخش انقلابی اصیل یکسان درنظر گرفته شود. هرچند بخشی از انقلابیون اصیل دارای گرایشات محافظه‌کارانه هستند، اما تمام محافظه‌کاران انقلابی اصیل نیستند. افرادی که خود را سوپرانقلابی دانسته، اما نظام ایران را به دلیل برقراری دوباره روابط با عربستان سعودی مورد تکفیر قرار می‌دهند، روحیه محافظه‌کاری دارند و نباید با انقلابیون اصیل اشتباه گرفته شوند. آن‌ها همانند محافظه‌کاران دیگر کشور‌ها هستند که در ایران در برخی مواقع، نسبت‌های مقطعی و موردی با منویات انقلاب برقرار می‌کنند. اشتباه گرفتن محافظه‌کاران با انقلابیون اصیل، نادیده گرفتن بخش‌های دیگر جامعه برای جوابگویی صرف به این بخش و بدتر از آن فروکاست مفهوم مردم‌سالاری دینی به پیروی از محافظه‌کاری می‌تواند ضربه‌ای بزرگ به کشور وارد کند. ترجیح محافظه‌کاران، ترقی‌خواهان و چپ‌گرایان بر دیگر بخش‌های جامعه، در دوره‌های مختلفی تکرار شده و اثرات زیان‌بار خود را هم گذاشته است. با این‌حال در آستانه بازگشت احتمالی ترامپ به قدرت، ایران با معضل ترجیح محافظه‌کاران مواجه است که حتی باعث شده برخی از انقلابیون اصیل که در دسته‌های دیگر جای می‌گیرند، از فضای سیاسی کشور و یا بازیگری فعال در آن رویگردان شوند.

منبع: فرهیختگان

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: انتخابات آمریکا دونالد ترامپ احتمالی ترامپ ریاست جمهوری بازگشت ترامپ محافظه کاران سیاست خارجی کاخ سفید محافظه کار رئیس جمهور سیاست ها بی صبری

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۵۸۱۳۰۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جعل نام خلیج‌فارس کار انگلیسی‌هاست

بی‌بی‌سی، نخستین رسانه‌ای بود که در جهان نام مجعول «خلیج عربی» را سر زبان اعراب انداخت.

به گزارش مشرق، بی‌بی‌سی، نخستین رسانه‌ای بود که در جهان نام مجعول «خلیج عربی» را سر زبان اعراب انداخت.

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق آمریکا هم نخستین رئیس‌جمهور این کشور بود که در طول تاریخ به نقشه و اسناد بی‌اعتنا شد و این نام جعلی را بر زبان آورد.

انگلیس در کنار گسترش پان عربیسم این موضوع را مطرح کرد؛ بنابراین، ما در عین حال که باید به حفظ تمامیت ارضی خودمان و حفظ منافع و مرزهایمان که مسئله‌ای انکارناپذیر است، در عمل و زبان تأکید کنیم، باید بدانیم که این حرکت از ناحیه استعمار است.

ما حاضر نیستیم سر سوزنی از مسائلی مانند نام واقعی و قدیمی خلیج‌فارس و مرزهای خود بگذریم. اینها خلاصه‌ای بود تا به مناسبت روز خلیج‌فارس(دهم اردیبهشت) روزنامه همشهری با قاسم تبریزی درباره همه جوانب نام مجعول «خلیج عربی» به جای «خلیج‌فارس» به گفت‌وگو بنشیند که در ادامه می خوانید.

نخستین کسی که نام مجعول «خلیج عربی» را به‌کار برد، چه‌کسی یا چه رسانه‌ای بود؟

رسانه انگلیسی بی‌بی‌سی بود. جمال عبدالناصر در سال‌های ۱۳۳۹و ۱۳۴۰با شاه درگیر شد و در مسئله پان عربیسم این موضوع را مطرح کرد، اما پیش از او انگلیسی‌ها این نام را به‌کار بردند.

انگیزه بی‌بی‌سی برای این مناقشه چه بود؟

درگیری بین ایران و کشورهای حاشیه خلیج‌فارس؛ چراکه به مرور زمان آمریکایی‌ها به ایران مسلط شده بودند، اما کشورهای حاشیه خلیج‌فارس هنوز مستعمره انگلیس بودند. این اختلاف، اساسی بود و طراحی‌اش توسط حرکت استعمار شکل گرفت تا حرکتی حساب شده به شمار رود که آثار بلندمدت هم دارد.

ما ایرانی‌ها برای حفظ منافع ملی‌مان در این بین چه کار می‌توانیم انجام دهیم؟

اول عمومیت بخشیدن به نقشه ایران و خلیج‌فارس است. نقشه‌های ما مربوط به سال ۱۶۰۰میلادی است. از نظر تاریخی هم که مشخص است. دوم اینکه باید حرکت استعمار در منطقه را شناخت؛ چراکه انگلیسی‌ها قریب به ۲۰۰سال قبل به منطقه آمدند و شروع به نفوذ و برنامه‌ریزی کردند. حتی کوچ خاندان‌هایی از شبه‌جزیره نجد و حجاز به جزایر خلیج‌فارس جزو برنامه‌های مدون و از پیش تعیین شده آنان بود.

به تعبیری می‌توان روی همین برداشت عنوان کرد کسانی که امروز در بحرین حاکم‌ هستند، اصلا بحرینی نیستند. اتفاقاً در آن منطقه به‌طور مثال همه شیعه بودند و اینگونه طیف‌های خوارج یا سنی متحجر را وارد بحرین و خلیج‌فارس کردند و در بحرین حاکمیت را به‌تدریج به آنها سپردند. خلاصه برنامه‌ریزی‌های حساب شده طی این ۲۰۰سال که از سوی دیگرو برخلاف حرکت های آنها به انقلاب اسلامی منتج شد را در منطقه به‌وجود آوردند.

جمهوری اسلامی ایران با گذشت ۴۵سال از انقلاب اسلامی، چه شیوه‌ای را در قبال این سیاست موذیانه اتخاذ کرده است؟

جمهوری اسلامی ایران به نام خلیج‌فارس تأکید داشته و دارد. عموما شورای کشورهای خلیج را آمریکایی‌ها پس از انقلاب اداره کردند. آمریکایی‌ها هم پس از انگلیسی‌ها و بعد از انقلاب در دایره ایران‌هراسی به این سیاست دامن زدند، اما ایران همچنان بر حق حاکمیت خودش و نام خلیج‌فارس مصرانه تأکید دارد.

شما اشراف کاملی بر تاریخ پهلوی اول و دوم دارید. رژیم شاه در حوزه خلیج‌فارس و نامگذاری مجعول خلیج عربی چه سیاستی را دنبال می‌کرد؟

آنها به‌دلیل سلطه انگلیس و آمریکا بی‌تفاوت از اصل موضوع می‌گذشتند و شاید در مواردی روی نام تکیه می‌کردند.

نمونه بارز این مصداق در چه موردی به‌طور بارز خودش را نشان می‌دهد؟

در مورد بحرین. نامه‌ای سال ۱۳۴۵داریوش همایون به هویدا می‌نویسد که اصلا بحرین چه ارتباطی به ما دارد؟! ما آنجا نه منافعی داریم و نه آنجا ارزشی برای ما دارد. او در آن نامه می‌نویسد که آنجا مشتی عرب هستند که گرایش به فارسی هم ندارند. این اتفاق درست ۳سال قبل از آن رخ داد که بحرین را جدا کردند. از سال‌های ۱۳۴۵هم مذاکرات پنهانی بین آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها با ایران انجام شد و اسنادش موجود است.

اسدالله علم در خاطراتش بارها اشاره می‌کند که ما درباره بحرین مذاکره کردیم، اما هیچ‌کس نمی‌گوید که چه اقدامی صورت گرفت. نهایتاً آخرین تیر خلاص را اردشیر زاهدی که خودش از اعضای سازمان سیا بود، بر پیکر ایران وارد کرد و بحرین از ایران جدا شد. کشورهای دیگر هم اسنادی از دوره رضاشاه و محمدرضاشاه در اختیار دارند که مرتباً رضاشاه به حضور انگلیسی‌ها در بحرین اعتراض می‌کند.

مردم بحرین که آنجا استان چهاردهم ما محسوب می‌شد، برای سفر کردن به شیراز و بوشهر، به اصرار و ابرام انگلیسی‌ها مجبور بودند گذرنامه بگیرند! اسناد این بخش در مجله مطالعات تاریخی موجود است. حکومت پهلوی بی‌توجه به این ارتباطات بود و در بهترین حالت فقط اعتراض می‌کرد. از نظر سیاسی هم به خصوص از دوره سلطه آمریکا بر ایران، شاه و ساواک از نظر سیاسی علیه عراق، مصر و سوریه موضع می‌گرفتند.

بیشتر اقدامات رژیم پهلوی دوم هم حراست از کارهای آمریکا و انگلیس است. نقش سناتور مسعودی هم که در مواردی سندی وجود دارد که او هم رشوه‌هایی دریافت می‌کرد، روشن است.

سیاست رژیم شاه در قبال خلیج‌فارس به همین‌ها خلاصه می‌شد؟

حاکمیت پهلوی در دوران رضاشاه ذیل سیاست جاری انگلیس در منطقه بود. در دوره محمدرضا خصوصاً پس از کودتای ۲۸مرداد، باز ذیل سیاست جاری آمریکا قرار داریم؛ پس نخست، سیاست آمریکا، خط‌مشی تعیین می‌کند. دولت برای آنها چنان بی‌اهمیت بود که وقتی در مجلس مطرح کردند چرا بحرین جدا شد، هویدا گفت: دختری بود که به خانه شوهر رفت! این گزارش به خودی خود سندی است که چاپ شده و وقیحانه‌تر از این نمی توان درباره بحرین نظر داد. آنها هیچ‌یک، آن قیود را نداشتند و نمی‌پذیرفتند. کما اینکه در عهدنامه سعدآباد همین‌طور است. او بخشی را به کمال آتاتورک بخشید. به معنای واقعی کلمه ذیل سیاست کشورهای خارجی حرکت می‌کردیم و خودمان را در سایه و آینه آنها می‌دیدیم و به جای می‌آوردیم و خبری از استقلال نبود. حال، قاجار مستقل بود اما بی‌عرضه و بی‌لیاقتی‌اش را در همه امور نشان می‌داد. شاه در مورد خلیج فارس هیچ تقیدی حس نمی‌کرد.

چرا؟

چون خودشان توسط استعمار در رأس کار بودند و باید در سایه اهداف آنها حرکت می‌کردند.

ترامپ ظاهراً نخستین رئیس‌جمهور آمریکاست که نام خلیج‌فارس را در گفتارش به خلیج عربی تغییر داد. نظرتان درباره او و موضعش چیست؟ چون به هر حال همه روسای جمهور آمریکا قبل از او دست‌کم در گفتار رعایت کرده‌اند که برای ذکر نام خلیج‌فارس به نقشه‌ها و اسناد قدیمی پایبند باشند. نظر و موضع شخصی‌تان درباره جهت‌گیری او چگونه است؟

به قول خود آمریکایی‌ها، او که قدری از نظر عقل کم دارد و دیوانه است. حال نمی‌خواهم آن عبارت زشت را به‌کار ببرم، اما رؤسای جمهور آمریکا چه جمهوری‌خواه و چه دمکرات، براساس منافع ملی و موقعیت جهانی‌شان سخن می‌گویند.

پس نباید چندان از سخن آنها ناراحت شد؛ چراکه دیکته‌ای است که خود حاکمیت به آنها می‌گوید. آنها مجری و بازیگر عرصه سیاست البته در سطح کلان‌ هستند. از ۱۳۲۰تا به امروز ما وقتی این ۸۰سال را رصد می‌کنیم، علیه منافع و اقتدار یا استقلال ملی ما تفاوتی بین جمهوری‌خواهان و دمکرات‌ها وجود ندارد.

مطالبی که مطرح می‌شد، سیاست جاری آنهاست؛ حال می‌خواهد جیمی کارتر باشد یا کندی که خودش را به‌عنوان مدافع صلح جهانی مطرح می‌کرد یا نیکسون به‌گونه‌ای دیگر.

آنها تفاوتی ندارند و عمدتاً چیزی مطرح نمی‌کنند که به منافع و موقعیت‌شان آسیب بزند؛ لذا در مسائلی مانند خلیج‌فارس با هم مشترک‌اند؛ بنابراین توصیه می‌کنم که اتفاقاً خیلی عادی به آن مسائل بنگریم؛ چراکه همان حرف‌ها را دیگران در آمریکا به‌گونه‌ای دیگر زده‌اند؛ مثلا کارتر مطرح کرد که ما در منطقه منافع داریم و امام(ره) از ابتدا با همان یک جمله کارتر برخورد کرده و فرمودند: آنها چه حقی دارند که در خلیج‌فارس منافع داشته باشند؟! هر یک با ادبیاتی می‌گویند اما عمدتا منافع اصلی‌شان را درنظر می‌گیرند.

به‌عنوان مورخ و تاریخدان می‌خواهم نظر شما را در این‌باره بدانم که چرا برخی خوانندگان خارج از کشور (لس‌آنجلسی‌ها) و مشخصا کسی که ترانه‌ای با نام خلیج همیشگی فارس داشت، به‌رغم موضع‌گیری‌های سیاسی در زمینه‌های دیگر، جرأت خواندن ترانه خودش را در کشورهای حاشیه خلیج‌فارس ندارد. او اتفاقاً می‌گوید من آدمی سیاسی نیستم، اما به‌خودش اجازه می‌دهد که درباره سیاست‌های خرد و کلان اظهارنظر کند. چرا چنین جمع اضدادی وجود دارد؟

اینها ۳دسته‌اند؛ یک دسته رجال سیاسی، درباری و نظامی حکومت پهلوی‌اند. آنها با همان ایدئولوژی شاهنشاهی ابراز نظر و تصمیم‌گیری می‌کنند و خط‌مشی‌شان همین است.

دسته‌ای دیگر، تحصیل‌کردگان غرب‌ هستند که نسل دومشان مثل ولی‌رضا نصر یا هوشنگ امیراحمدی مستقیم یا غیرمستقیم مشاور کاخ‌سفیدند. اینها براساس منافع آمریکا صحبت می‌کنند.

دسته سوم آدم‌های عادی را دربرمی‌گیرند؛ کسانی که پیش از انقلاب یا پس از انقلاب اینجا کبابی یا مغازه داشتند یا به نوعی تجارت یا معاش می‌کردند. آنها تعلقاتی نسبت به ایران و جامعه و فرهنگ و مردم ایران دارند، اما در مسائل سیاسی کم‌و بیش تحت‌تأثیر رسانه‌های غربی‌ هستند. در خاطراتشان هم این مهم عیان است.

خواننده‌ای از این دست در کدام دسته جای می‌گیرد؟

لاجرم در دسته سوم. همه فعالیتشان بستگی به روحیه خودشان و جو حاکم کشوری دارد که در آنجا مقیم‌ هستند.

دانش سیاسی این عده را در بستر تاریخی چگونه ارزیابی می‌کنید؟

متأسفانه دانش سیاسی لازم را هم ندارند و بیشتر از روی احساسات واکنش نشان می‌دهند.

تکلیف ما امروز با موضوع نامگذاری خلیج‌فارس و خلیج عربی چیست؟

این موضوع ابزاری است تا ما را آزار دهند. گاه ذهن ما را از مسئله اصلی دور می‌کنند و گاه نزدیک! در اینکه خلیج‌فارس مربوط به تاریخ چند هزار ساله ایران است، هیچ شکی نیست؛ حتی تا عربستان و یمن جزو خاک ما بوده است. اینجا یک مسئله تاریخی مطرح است و دیگری جغرافیای تاریخی. آنچه حداقل برایمان باقی مانده، باید حافظش باشیم؛ آن هم به‌گونه‌ای که کوچک‌ترین خدشه‌ای به آن وارد نشود، اما در عین حال بازی استعمار را نباید فراموش کرد؛ یعنی وقتی او می‌گوید خلیج فارس یا خلیج عربی، در هر دو حال می‌خواهد ما را با کویت، کشورهای منطقه و کل جهان عرب دربیندازد.

در عین حال که خلیج‌فارس جزو مسلمات غیر قابل انکار ماست و این منطقه متعلق به ما بوده و هست؛ گرچه امروز دیگر درباره بحرین ادعای مالکیت نمی‌کنیم و پذیرفته‌ایم که در گذشته و در زمان شاه آنجا کشور شده و اروپایی‌ها خیانت کرده اند، اما بحرین را محترم می‌شماریم. اینها جملگی جمع اضداد نیست، بلکه همانگونه که آن کشور برای ما محترم است، حفظ و حراست مرزهای ما در شمال، جنوب و شرق و غرب محفوظ خواهد بود. در عین حال نغمه‌های استعمار برای جدایی و اختلاف موضوعی دیگر است.

خلیج فارس خانه ما است

رهبر معظم انقلاب:اینکه امروز شما می‌بینید دشمنان حرف‌های بزرگ‌تر از دهان خودشان می‌زنند، همه‌اش قابل پاسخگویی است از سوی ملّت ایران. می‌نشینند طرّاحی می‌کنند که ایران باید در خلیج‌فارس رزمایش نظامی نداشته باشد؛ چه غلط‌های عجیب‌غریبی! او از آن طرف دنیا می‌آید اینجا رزمایش راه می‌اندازد؛ شما اینجا چه‌کار می‌کنید؟ خب بروید در همان خلیج خوک‌ها؛(۱۰) بروید آنجاها و هرجا می‌خواهید رزمایش [کنید]. در خلیج‌فارس شما چه‌کار می‌کنید؟ خلیج‌فارس خانه‌ی ما است. خلیج‌فارس جای حضور ملّت بزرگ ایران است؛ ساحل خلیج‌فارس به‌اضافه‌ی سواحل زیادی از دریای عمّان، متعلّق به این ملّت است؛ باید حضور داشته باشد، باید رزمایش کند، باید اظهار قدرت بکند. ما ملّتی هستیم با تاریخ، قدرتمند.

بیانات رهبری در دیدار معلمان و فرهنگیان بیانات رهبری در دیدار معلمان و فرهنگیان- ۱۳ /۱۳۹۵/۰۲

دیگر خبرها

  • بایدن هم مثل ترامپ عربستان را قربانی می‌کند؟
  • پیش‌بینی نتیجه انتخابات آمریکا توسط پیش‌گوی معروف
  • سال ۲۰۲۴ هر لحظه دیوانه‌تر می‌شود!
  • جعل نام خلیج‌فارس کار انگلیسی‌هاست
  • برنامه بایدن برای مقابله با جنبش دانشجویی حامی فلسطین چیست؟
  • راه حل مسائل فرهنگی بازگشت به سیاست و سیاستگذاری
  • عضو مجمع تشخیص: برجام و FATF همچنان در اولویت است / نباید روابط دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران به یکی دو کشور خاص محدود شود
  • کمک‌ های جدید آمریکا چه معنایی برای اوکراین و پوتین دارد؟
  • کمک‌های جدید واشنگتن چه معنایی برای کی‌یف و پوتین دارد؟
  • پنج سناریوی عجیب انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ آمریکا